فهرست مندرجات
پیشینه
« «منافقین هی میگویند مغزها دارند فرار میکنند. به جهنم که فرار میکنند. این دانشگاه رفتهها، اینها که همه اش دم از علم و تمدن غرب میزنند، بگذارید بروند. ما این علم و دانش غرب را نمیخواهیم. اگر شما هم میدانید که اینجا جایتان نیست فرار کنید. راهتان باز است.» »
پس از جنگ ایران و عراق، فرار مغزها افزایش یافت. در سال ۲۰۰۵، و در جریان جنبشهای نزدیک سازی و تلفیق حوزه و دانشگاه، یک روحانی برای نخستین بار ریاست یک دانشگاه سراسری در ایران را بر عهده گرفت. عباسعلی عمید زنجانی که تحصیلات حوزوی داشت بر کرسی ریاست دانشگاه تهران نشست.
نگاه آماری
ایران از نظر فرار مغزها در صدر کشورهای جهان قرار دارد. طبق آمار صندوق بین المللی پول، سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از ایرانیان تحصیل کرده برای خروج از ایران اقدام میکنند و ایران از نظر فرار مغزها در بین ۹۱ کشور در حال توسعه و توسعه نیافته جهان مقام اول را از آن خود کردهاست. خروج سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ایرانی با تحصیلات عالی از این کشور معادل خروج ۵۰ میلیارد دلار سرمایه سالیانه از این کشور است. در سال ۱۳۸۸ وزارت علوم ایران اعلام کرد از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷ ، از میان ۱۲ هزار دانشجویی که با هزینه دولت به کشورهای مختلف رفتند ۴۰۰ نفر باز نگشتهاند و همچنین ۶۰ هزار دانشجوی ایرانی خارج از ایران تحصیل میکنند.طبق آمارهای رسمی نسبت خروج فارغ التحصیلان از ایران به تعداد کل این افراد، ۱۵ درصد است.
کانادا در سال ۱۹۹۹ ظرفیت پذیرش مهاجر در کشور خود را ۱۸۰ هزار نفر اعلام کرد. این در حالی بود که از ایران ۲۲۰ هزار نفر برای مهاجرت به آنجا متقاضی شده بودند.
در سال ۲۰۰۶ میلادی، ۵٫۱٪ از تولید ناخالص داخلی صرف نیازهای آموزشی کشور شد که در مقایسه با دیگر کشورهای جهان در جایگاه رتبه ۶۷ قرار داشت. خسارتی که حاصل از فرار مغزهای ایرانی به خارج از کشور میشود دهها میلیارد دلار در سال برآورد شدهاست.
طبق آمار منتشره از سازمانها و نهادهای دولتی مثل هفته نامه سازمان مدیریت و برنامه ریزی، ۹۰ از ۱۲۵ دانش آموزی که در سه سال گذشته در المپیادهای جهانی رتبه کسب کردهاند، هم اکنون در دانشگاههای آمریکا تحصیل میکنند. بسیاری از آنان هرگز به ایران جهت زندگی دائم باز نمیگردند.
طبق آمار صندوق بین المللی پول هم اکنون بیش از ۲۵۰ هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از ۱۷۰ هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی میکنند و طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال ۸۷ روزانه ۱۵ کارشناس ارشد، ۳/۲ دکترا و در مجموع ۵۴۷۵ نفر لیسانس از کشور مهاجرت کردند. گزارش صندوق بین المللی پول در ادامه افزودهاست که بیش از ۱۵٪ سرمایههای انسانی ایران به آمریکا و ۲۵٪ به کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی اروپا مهاجرت میکنند.
دستکم حدود چهار میلیون ایرانی در خارج از ایران زندگی میکنند. در این میان، ایرانیان خارج از کشور در آمریکا از نظر درآمدی در بین مهاجرین از برترین گروهها هستند. که ۳۰ درصد از این افراد در زمینه مدیریت و ۲۰ درصد در زمینه تکنیکها و امور دانشگاهی مشغول به کار هستند. همینطور از مجموع صدهزار ایرانی در آلمان در سالهای گذشته ۲۰۰۰ جلد کتاب منتشر شده، در حالیکه از بین ۲ میلیون ترک مهاجر آلمان تنها ۱۰۰ جلد کتاب منتشر شدهاست.[
عوامل
علل اصلی جذب شدن نخبگان ایرانی را به مراکز علمی سایر کشورها را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
• بی توجهی به ماهیت علم: در ایران آن قدر که در رسانهها مثلاً از ورزشکاران تجلیل میشود، به چهرههای علمی، استادان برجسته و دانشمندان توجه نمیشود.
• بی توجهی به پژوهش: یکی دیگر از این عوامل است. یکی از عواملی که دانشجویان بسیاری را به کشور امریکا میکشاند، عامل امکانات تحصیلی ـ تحقیقی و اعطای کمکهای تحصیلی و رفاهی است. در سالهای پس از انقلاب ایران، تعداد دانشگاههای داخل کشور بدون هیچ گونه برنامه مدوّنی و یا تناسب رشتهها با مشاغل، گسترش یافتهاند و توجّه بیشتر به سمت معیارهای کمّی بودهاست تا کیفی.به روز نبودن اطلاعات، استفاده از روشهای سنتی و قدیمی و ابزارهای غیراستاندارد، پایین بودن سطح تحقیقات و پژوهش در مراکز علمی، عدم هماهنگی بین تحقیقات و کاربرد آنها، تخصیص بودجه ناکافی به امر تحقیق و پژوهش و گسترش و ترویج مدرک گرایی، از عوامل دیگری هستند که بیشترین نارضایتی را در بین دانشجویان، به دنبال داشتهاست.
• عوامل اقتصادی: مسلّما یکی از عوامل اساسی که اکثر فرزانگان را جذب کشورهای دیگر میکند، عوامل اقتصادی و فقر است. وقتی که میزان حقوق یک متخصص در خارج، دهها برابر حقوق همان شخص در ایران است، مسلما بعضی از متخصصان به فکر مهاجرت به آن کشور خواهند بود.
• عوامل سیاسی و قانونی: از عوامل دیگر مهاجرت، کافی نبودن مصونیتهای سیاسی و اجتماعی جهت اظهار نظرهای علمی و نیز حاکمیت گروههای سیاسی (به جای علمی) بر دانشگاهها و مراکز علمی و همچنین بی ثباتی یا قدیمی بودن قوانین در بُعد اجرایی، و از لحاظ قضایی، طولانی بودن دادرسی در سیستم قضایی ایران است.
• عدم شایسته سالاری: واگذاری بسیاری از مشاغل به افراد فاقد صلاحیت و یا کم صلاحیت، واگذاری مشاغل بر اساس رابطه، عدم تطابق شغل با تخصص در رشته افراد، بوروکراسی (کاغذ بازی) دولتی و انحصاری شدن مشاغل، از دیگر عواملی هستند که به مهاجرت نخبگان از کشور، کمک کردهاست.
• انحصارات دولتی: یکی دیگر از عوامل مهاجرت نخبگان انحصارات دولتی است. به طوری که در سالهای پس از انقلاب، از طرفی دولت به دلیل کوچک سازی، از جذب نخبگان سر باز زدهاست و از طرف دیگر روند واگذاری فعالیتهای کشور به بخش خصوصی به کندی پیش رفتهاست.
• میزان امید به آینده: هرچه امید به آینده، بیشتر باشد، میزان مهاجرت کمتر میشود. امید به آینده جوانان در رابطه با شغل آینده شان، میزان درآمد آنها، توانایی تشکیل زندگی، ازدواج، خرید مسکن، و... تأثیرگذارند و سرانجام امنیت کشور نیز در فرار مغزها بی تأثیر نیست. افراد، معمولاً جذب کشورهایی میشوند که از لحاظ جذابیت و امید به آینده روشن، اطمینان بیشتری داشته باشند.
اقدامات پیشگیرانه
در سال ۱۳۸۸ ، دانشگاه صنعتی شریف طی اطلاعیهای از تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد که جهت ادامه تحصیل، از ۲۰ دانشگاه برتر دنیا دعوتنامه دریافت کردهاند، دعوت بعمل آورد که بدون آزمون ورودی و در چارچوب آئیننامه استعداد درخشان ادامه تحصیل دهند. این پذیرش از ترم پاییز سال تحصیلی ۸۹-۱۳۸۸ آغاز شد.
جستارهای وابسته
پیوند به بیرون
• تحلیلی بر مسئله فرار مغزها
منابع
1. ↑ نخبگان! خارج نروید، شریف بروید
2. ↑ موج جدید مهاجرت نخبگان از دانشگاههای ایران
3. ↑ روزنامه ابتکار - سرفصل
4. ↑ http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/05/100518_l38_iran_students_emigration.shtml
5. ↑ مقام اول در فرار مغزها از کشور.
6. ↑ Iran's scientific brain drain reaching 'critical mass' - SciDev.Net
7. ↑ BBCPersian.com
فرار مغزها
به پدیده مهاجرت گسترده تحصیلکردگان، دانشگاهیان و دانشمندان یک کشور یا جامعه به کشورهای دیگر، اصطلاحاً فرار مغزها گفته میشود، که معمولا به خاطر کمبود موقعیت های شغلی، درگیری های سیاسی و نظامی، و خطرات جانی رخ می دهد.
فهرست مندرجات
• ۱ وضعیت کشورهای خاورمیانه
o ۱.۱ عراق
o ۱.۲ ایران
• ۲ جستارهای وابسته
• ۳ منابع
وضعیت کشورهای خاورمیانه
عراق
با به روی کار آمدن صدام حسین، موجی از مهاجرت نخبگان از عراق آغاز شد و در نتیجه در حدود ۴ میلیون عراقی از این کشور مهاجرت کردند. کمبود امکانات ابتدایی و نبود امنیت باعث تداوم این روند در سال های اخیر شده است. برای مثال گزارش شده که بیش از ۸۹ استاد دانشگاه از سال ۲۰۰۶ در این کشور کشته شده اند.
ایران
مقالهٔ اصلی: فرار مغزها از ایران
تخمین زده میشود که هر سال در حدود ۱۵۰۰۰۰ نفر از ایران خارج میشوند، که معمولا به دلیل بازار کار ضعیف و شرایط دشوار اجتماعی میباشد. صندوق بینالمللی پول در گزارش سال ۲۰۰۹ خود اعلام کردهاست: «جمهوری اسلامی ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان ۹۱ کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته جهان، مقام نخست را دارد.»
جستارهای وابسته
• فرار مغزها از ایران
منابع
1. ↑ موج جدید مهاجرت نخبگان از دانشگاههای ایران (فارسی). راه سبز.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1_%D9%85%D8%BA%D8%B2%D9%87%D8%A7»
رتبه اول ایران در جدول فرار مغزها
جامعه > آموزش - روز گذشته در میزگرد «فرار مغزها؛ چالش یا فرصت» در دانشگاه امیرکبیر، اعلام شد که 90 نفر از 125 دانشآموزی که در سه سال گذشته در المپیاد شرکت کردند از کشور خارج شدهاند.
هادی نیلی: صندوق بینالمللی پول گزارش داده است که سالانه حدود 180 هزار ایرانی تحصیلکرده به امید زندگی و یافتن موقعیتهای شغلی بهتر از کشور خارج میشوند. این صندوق رقم خروج حدود 180 هزار نخبه تحصیلکرده از ایران، به معنی خروج سالانه 50 میلیارد دلار ارز از کشور است.
این در حالی است که طبق آمارهای رسمی، سالانه یک میلیون و دویست هزار نفر از کل دانشگاههای کشور فارغالتحصیل میشوند. بهاینترتیب نسبت خروج فارغالتحصیلان از کشور به کل آنان، 15 درصد است.
بر اساس گزارش جدید صندوق بینالمللی پول، ایران رتبه اول را در آمار مهاجرت نخبگان از میان 91 کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته دنیا کسب کرده است.
طبق این آمار هماکنون بیش از 250 هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از 170 هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی میکنند و طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال 87 روزانه 3/2 نفر با مدرک دکترا، 15 نفر با مدرک کارشناسی ارشد و صدها نفر با مدرک کارشناسی از کشور مهاجرت کردهاند.
روز گذشته نیز در میزگرد «فرار مغزها؛ چالش یا فرصت» در دانشگاه امیرکبیر، اعلام شد که 90 نفر از 125 دانشآموزی که در سه سال گذشته در المپیاد شرکت کردند از کشور خارج شدهاند.
دکتر صادقی عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر در این میزگرد ضمن ارائه این آمار، یادآوری کرد: کشور کانادا در سال 1999 ظرفیت کل دانشگاههای خود را 180 هزار نفر اعلام کرد، این در حالی است که در همین سال220 هزار نفر متقاضی خروج از ایران شده بودند.
این عضو هیأت علمی دانشگاه امیرکبیر با اشاره به اسکان حدود 4 میلیون ایرانی در خارج از کشور، بیان کرد: از مجموع هر صد هزار ایرانی که در آلمان زندگی میکنند، در سالهای گذشته حدود دو هزار جلد کتاب منتشر شده است این در حالی است که از دو میلیون ترک مهاجر به آلمان، تنها صد جلد کتاب به چاپ رسیده است.
در ادامه این میزگرد، دکتر نائبی عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی شریف با بیان اینکه برای روبهرو شدن با این مشکل باید دستگاهها و مسئولین کشور فکری کنند، افزود: البته رفت و آمدهای دانشجویان و آشنا شدن آنها با محیط، یک فرصت است
فرار مغزها
هیچ گاه به طور زیربنایی و جدی مسئله مهاجرت متخصصین و نخبگان به دیگر كشورها مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است. در حالی كه حتی بعضی از این افراد احتمالاً تا حدی از حقوق كافی نیز برخوردار بوده ولی هیچ گاه پی به انگیزش، نیازها و یا انتظارات و خواستهای آنها توجه نشده است.
نیروی انسانی ماهر است كه باعث پیشرفت سازمانها و استفاده بهینه از امكانات و منابع كشورها می شود.
سرمایه ایرانیان مقیم خارج حدود ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ میلیارد دلار برآورد شده كه این رقم معادل ۳۰ سال صدور كالاهای نفتی و غیرنفتی ایران است.
موضوع مهاجرت نخبگان موضوع جدیدی نیست بلكه از نیم قرن قبل كشورهای توسعه نیافته گرفتار این مسئله بوده اند.
صندوق بین المللی پول، ایران را جزء كشورهایی می داند كه بیشترین فرار مغزها را دارد.
۳ میلیون مهاجر ایرانی به ترتیب ۱/۲میلیون نفر در آمریكا، ۲۰۰ هزار نفر در كانادا، ۱۸۰ هزار نفر در انگلیس، ۱۱۰ هزار نفر در آلمان، ۱۰۰ هزار نفر در فرانسه، ۹۰ هزار نفر در سوئد، ۷۰ هزار نفر در استرالیا و بقیه در دیگر كشورها ساكن شده اند.
نبود امكانات رفاهی، فقر امكانات آمـوزشی، بی توجهی به جایگاه علم و عالم، بی توجهی به پژوهش و عدم شایسته سالاری از جمله عوامل مهاجرت نخبـگان به شمار می رود.
باعنایت به تغییرات و تحولات سریع در جهان و در بیشتر كشورها و پیشرفت پرشتابی كه به صورت تصاعدی در بسیاری از كشورهای پیشرفته و در تعدادی از كشورهای در حال توسعه در حال وقوع است، تغییر و توسعه از عوامل ضروری در سازمانها و در كشورها به شمار می رود. امروزه اساساًَ رشد و توسعه اقتصادی و یاافزایش صادرات كالاهای غیرنفتی اكثر كشورها در گرو عوامل مهمی از قبیل فناوری و اطلاعات، تولید و بهره وری است. هرچند اخیراً برای كشورهای پیشرفته بعد فناوری در مقایسه با تولید از اهمیت بیشتری برخوردار گردیده است.
در هر حال، برای كلیه كشورها، بهره وری سیستم های اطلاعاتی و تولیدی از اهمیت خاصی برخوردار است. آنچه كه به طور مشترك در تمامی كشورها و در فازهای اطلاعاتی، تولیدی، خدماتی و... وجود دارد، دانش است.
به این ترتیب می توان ادعا كرد كه عامل نیروی انسانی متخصص و ماهر است كه باعث پیشرفت سازمانها یا كشورها و بهره وری بهینه از امكانات و منابع كشورها می شود. زیرا مدیر و مدبر است كه می تواند منابع دیگر از قبیل منابع معدنی و زیرزمینی، منابع مالی، سرمایه ای و پولی، تجهیزات و ماشین آلات و یا ابزار تولید و اطلاعاتی را به كار گیرد. سرمایه نیروی انسانـی متخصص، تنها سرمایه ای است كه نمی توان مانند منابع فیزیكی دیگر، مقدار دقیق پولی آن را محاسبه كرد. بنابراین، زیانهای ناشی از مهاجرت نخبگان شامل دو نوع زیانهای بالفعل و بالقوه است.
طبق یك برآورد، فقط سرمایه ایرانیان مقیم خارج در حدود ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ میلیارد دلار است كه این رقم حدوداً معادل سی سال صدور كالاهای نفتی و غیرنفتی ایران با قیمت بالا است.
همان طوری كه ذكر گردید، در میان نیروی انسانی در كشورها، مدیران و متخصصان واقعی از اهمیت ویژه ای برخوردارند. زیرا آنها هستند كه مغز متفكر سازمانهایند و در واقع اینگونه رهبران اند كه موفقیت و یا شكست سازمانها به آنها نسبت داده می شود.
نیروی انسانی یكی از اساسی ترین شاخصهای توسعه یافتگی كشورها محسوب می شوند. لذا با مهاجرت نخبگان، به شدت قدرت مدیریت و حاكمیت كاهش یافته و امور به نحو مطلوب اداره نخواهند شد. امروزه برای حفظ و نگهداری نیروهای انسانی ماهر و نخبگان و متخصصان و مدیران در كشورها، نمی توان فقط به روشهای سنتی یا قدیمی و فرسوده تكیه كرد، بلكه حفظ و نگهداری مغزها نیاز به ایجاد محیطی آرام و مناسب دارد.
باایجاد چنین محیطی می توان كشور را به سوی كارآیی و پویایی سوق داد. متاسفانه به گفته مقامات مسئول كشورمان، میزان فعلی ساعات مفید كاری كاركنان در كشور، حداكثر ۹۰ دقیقه در روز است، در حالی كه این میزان در اكثر كشورهای پیشرفته و یا توسعه یافته به ۷ساعت در روز می رسد. از آنجایی كه نخبگان با تنبلی و كم كاری سازگاری و هماهنگی نداشته ، لذا ترجیح می دهند به كشوری مهاجرت كنند كه فعال و میزان ساعات كاریشان بالا باشد به طوری كه با سیستم فیزیكی و روحی و روانی آنها هماهنگی داشته باشد.
موضوع مهاجرت نخبگان، موضوع جدیدی نیست، بلكه از نیم قرن قبل، همه كشورهــای توسعه نیافته گرفتار این مسئله بوده اند. منتهی در ایران بعد از انقلاب اسلامی، آمار مهاجرت به دلائل گوناگون از رشد قابل توجهی برخوردار بوده است. به طور كلی هنگامی كه جذابیت های نسبی كشور مهاجرپذیر مانند جذابیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی بیشتر از كشور مبدا باشد، مهاجرت انجام می پذیرد.
شاید بتوان گفت تفاوت مهاجرت با فرار مغزها در این است كه معمولاً مهاجرت به صورت دوطرفــــه و در حالت عادی انجام می پذیرد، در حالی كه فرار مغزها یا مهاجرت نخبگان عمـــدتاً به صورت یك طرفه انجام می گیرد.
موضوع مهاجرت نخبگان از موضوعهایی است كه هیچ نهاد و یا سازمانی تابه حال به فكر اصلاح و یا ارائه راه حلهای علمی برای رفع این ضایعه ملی نبوده است. لذا لازم است كه مسئولان این رویكرد را از دو زاویه یعنی:
۱ - تقلیل و تضعیف عوامل بازدارنده یا دفع (كه متعاقباً به آنها اشاره خواهد شد) و
۲ - نگاه جدید از زاویه ای متفاوت به این پدیده بنگرند.
آمار و ارقام مختلف بیانگر اینست كه جامعه ما از این لحاظ (مهاجرت مغزها) و یا جذب نخبگان و به كارگیری آنها در مملكت ناتوان است، متاسفانه هنوز اهمیت و جایگاه نیروهای متخصص و حرفه ای در كشورهای جهان سوم جانیفتاده است. به نظر می رسد كه بیشتر توجهات مسئولان و مدیـران صرف هزینه های كوتاه مدت می شود تا صرف تربیت، آموزش و حفظ و نگهداری منابع نیروی انسانی كارآمد.
به گفته دكتر احمد آقازاده، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، ۷۲ درصد برگزیدگان ایرانی المپیادها جذب دانشگاههای آمریكا شده اند، به طوری كه در سال ۱۳۸۰، ۹۰ نفر از ۱۲۵ نفر برگزیدگان المپیــــادهای دانش آموزی و دانشجوئی ایران به آمریكا رفتند. وی از جمله علتهای اساسی اینگونه مهاجرتها را منزوی شدن نیروهای كارآمد و عدم شایسته سالاری در كشور می داند. همچنین ۸۰ درصد از نفرات اول كنكور دانشگاهها و نفرات اول تا سوم المپیادهای ایرانی (در ده سال گذشته) از كشور مهاجرت كرده اند و از تعداد ۱۷۵ نفر كه مدالهای گوناگون دریافت كرده اند، اكثر آنها در كشور نیستند.
صندوق بین المللی پول، ایران را جزء كشورهایی كه بیشترین فرار مغزها را به خود اختصاص داده می داند. و به همین خاطر تاوان سنگینی پرداخته ایم. برای نمونه در سال ۱۳۷۸، به طور متوسط روزانه ۱۵ كارشناس ارشد و ۳ تا ۲ پزشك از كشور خارج شدند كه كلاً ۴۰ میلیارد از این بابت خسارت دیدیم، كه این رقم حدود ۲ برابر صادرات نفتی و غیرنفتی سالانه كشور است.
صندوق بین المللی پول، ایرانی های مهاجر به آمریكا را در سال ۱۹۹۰ حدود ۱۵۰ هزار و ۹۰۶ نفر دانسته كه از این تعداد، ۱۰۵ هزار و ۵۲۶ نفر از آنان دارای تحصیلات بالاتر از فوق دیپلم بوده اند و نزدیك به ۱۵ درصد آنها از تحصیلات عالی در مقطع دكتری برخوردار بوده، كه در بین كشورهای آسیایی، از این لحاظ بالاترین میزان را به خود اختصاص داده است. به طور كلی، كشور ایران جزء چند كشور مهاجر فرستی است كه در بین مهاجران آن بیشترین افراد تحصیلكرده وجود داشته است. تاسف بارتر اینـكه، حدود ۴۰ درصـــد بورسیه های تحصیلی كه توسط دولت به خارج اعزام می شوند، به ایران باز نمی گردند. مسلماً مهاجرت اینگونه افراد به خارج تاثیرات جدی و جبران ناپذیری بر روی پیشرفت مملكت و صادرات كالاها گذاشته است.
آمار مهاجران ایرانی حدود ۱۲ درصد از كل مهاجران جهان است، به طوری كه طبق آمار رسمی حدود ۱۲۰ میلیون نفر و طبق آمار غیررسمی حدود ۲۵۰ میلیون نفر مهاجر در جهان وجود دارد. جالب توجه اینكه كلیه این مهاجرتها از كشورهای جنوب به شمال نیست، بلكه از اروپـا و كانادا نیز به آمریكا مهاجرت می كنند.
طبق آمار گزارش شده، از ۳ میلیون مهاجر ایرانی، به ترتیب ½۱/۲½ میلیون نفر در آمریكا، ۲۰۰ هزار نفر در كانادا، ۱۸۰ هزار نفر در انگلیس، ۱۱۰ هزار نفر در آلمان، ۱۰۰ هزار نفر در فرانسه، ۹۰ هزار نفر در سوئد، ۷۰ هزار نفر در استرالیا، ۳۰ هزار نفر در هر كدام از كشورهای تركیه، اتریش و ایتالیا، ۱۰ هزار نفر در یونان، ۵ هزار نفر در هر كدام از كشورهای بلژیك، نروژ و اسپانیا و بقیه در كشورهای همسایه ایران ویا در كشورهای دیگر ساكن اند.
روزنامه نوروز (۲۵ تیرماه ۸۱) در یك مقایسه، وضعیت ایرانیان تحصیلكرده مقیم آمریكا را در مقایسه با شهروندان بومی آمریكایی را به شرح زیر بیان كرده است.
چندی قبل، خبرگزاری آناتولی تركیه، آمار وحشتناكی را گزارش كرد كه بسیار هشداردهنده است. این خبرگزاری گزارش داد كه طی ۱۱ ماه اول سال ۲۰۰۱ دقیقاً تعداد ۴۷۳۵ نفر از دفتر كمیساریای عالی امور پناهندگان سازمان ملل در تركیه، تقاضای پناهندگی به كشورهای مختلف كرده اند كه از این تعداد ۳۱۸۵ نفر از ایران، ۹۲۲ نفر از عراق، ۲۰۳ نفر از افغانستان، ۳۹ نفر از چین و ۱۸۶ نفر از سایر كشورها بوده اند. اخیراً كشورهای عضو اتحادیه اروپا پیش بینی كرده اند كه تا سال ۲۰۲۰ نیازمند ۸۰ میلیون نفر نیروی كار متخصص هستند، لذا طبیعی است كه هرسال در حدود ۴ میلیون نفر نخبه را به خود جذب كنند.
دكتر محمدحسین مشرف جوادی: استادیار و عضو هیئت علمی دانشكده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه اصفهان
قرار مغزها را جایگزین فرار مغزها کنیم
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
سخن گفتن از فرار مغزها در عصر ارتباطات و در جهان متکثری که میل به وحدت دارد و صحبت از جهانی شدن اقتصاد و حذف مرزهای قرار دادی است، شاید اندکی بد بینانه به نظر برسد اما وقتی که ژرفای این پدیده با داستانهای تلخ و قدیمی فقیر و غنی، توسعه یافته و توسعه نیافته، جهان سوم و جهان اول; مواجه می شویم آن وقت نمی توانیم که بی تامل نسبت به ابعاد این قضیه آن را از حسنات دهکده جهانی یا جهان بدون مرز تلقی کنیم.
مارشال مک لوهان ارتباط و تعامل انسان را در گستره زمان در حال تحول و گسترش می داند به نحوی که با گذر از ارتباط چهره به چهره و دست یافتن به ارتباط کتبی و صنعت چاپ و نشر اکنون گستره دیگری از ارتباط پیش روی انسان است که او را ساکن یک «دهکده جهانی» می کند.
سرمایه انسانی یکی از مهترین عوامل توسعه و پیشرفت جامعه به شمار می آید; زیرا عامل اصلی در بهره برداری درست از منابع و امکانات و بالا بردن بازده و عملکرد است، بر توسعه و پیشرفت کشور تائید سازنده دارد و می تواند کارگزار و عامل تغییر و تحول اجتماعی باشد.
در واقع سرمایه انسانی هر کشور ثروت اصلی آن کشور است و از این دیدگاه، دانشجویان، متخصصین و تحصیلکردگان مهمترین سرمایه کشور محسوب می شوند.
اما از جمله مسائلی که برخی جوامع، به ویژه کشورهای در حال توسعه با آن روبرو هستند مساله مهاجرت نخبگان به خارج از کشور است که آن را پدیده «فرار مغزها «brain drain» نامیده اند و کشور ما، نیز از آن آسیب دیده است.
شاید اغراق آمیز نباشد که گفته شود بسیاری از پیشرفتهای برخی کشورها، از جمله آمریکا و کانادا به سبب جذب مغزهای جهان سومی بوده است و اروپا به این نتیجه رسیده است که برای جذب مغزها از جهان سوم; باید مانند آمریکا و کانادا عمل کرد.
در عصر حاضر، که فرآیند جهانی شدن باشتاب هر چه بیشتر به پیش می رود، هر کشوری که خواهان پیشرفت و داشتن جایگاهی در جهان علمی و علم جهانی است، مهاجرت مغزها دراین کشورها باید به سمت گردش و تبادل اندیشه ها تغییر یابد.
در واقع فرار مغزها فرآیندی است که بر محمل یک رابطه نا متعادل بین کشورهای صنعتی پیشرفته و کشورهای کمتر توسعه یافته جهان سوم شکل می گیرد و طی آن نیروی انسانی پرورده و نخبه از کشورهای کمتر توسعه یافته به کشورهای صنعتی ثروتمند توسعه یافته تر منتقل می شود و نتیجه نهایی این فرآیند به سود خالص کشورهای صنعتی وزیان خالص کشورهای جهان سوم است.
جالب است که بدانیم اصطلا ح فرار مغزها را برای نخستین بار انگلیسی ها به کار بردند، فرار مغزها ریشه در روابط تاریخی آمریکا و انگلستان داشت و بیانگر انگیزش مهندسین و پزشکان انگلیسی برای مهاجرت به آمریکا، با هدف کسب درآمد بیشتر و دستیابی به محیط کار مناسب تر در کوچ گاه بوده است.
مفهوم این واژه در زبان های اروپایی گویای معنای به سوی خود کشیدن و جذب مغزهای پرورده بود در حالی که معادل فارسی این اصطلا ح، مفهوم فرار کردن و دفع، را با خود دارد و برخی از نویسندگان مصری با عبارت «دزدی مغزها» از آن نام می برند.
از مهاجرت نخبگان علمی با تعبیرهای گوناگون مانند فرار مغزها (brain drain)، فراری دادن مغزها، دفع یا صدور مغزها، مهاجرت اجباری نخبگان، شکار مغزها و ربوده شدن استعدادها یاد شده است. یونسکو این پدیده زیانبار را «مهاجرت صلا حیت ها» نامیده است.
فریفتن نخبگان و جذب سرمایه های انسانی که از مهمترین سرمایه های اقتصادی به شمار می روند شیوه جدید استعمار علمی- فرهنگی است. این دیدگاه گروهی است که جهان سوم را در معرض تهاجم دستاوردهای فرهنگی می دانند، به اعتقاد آنان با ورود استعمار به عصر نوین استفاده از رسانه های جمعی و جهانی مردم جهان سوم مصرف کننده محصولا ت فرهنگی جهانی می شوند که از طریق قدرت رسانه ای تصویر غیر واقعی و مثبت از خود ترسیم می کند و ناخودآگاه تحصیلکردگان و مخاطبان را شیفته و جذب خود می نماید.
عده ای با نگاهی به درون، ضعف برنامه ریزی و مشکل منابع انسانی را مسبب گریز مغزها از داخل کشور می دانند و براین باورند که اگر امکانات در پرتو برنامه ریزی و مدیریت صحیح جهت پرورش و بهره وری و خلا قیت نخبگان موجود باشد با پدیده ای به نام فرار مغزها مواجه نمی شویم، جوانان به آینده امیدوار می شوند و هیچ کس رغبت نمی کند که موطن خود را ترک نماید.
این عوامل که به نوعی مغزها و نخبگان علمی- فرهنگی کشور را فراری می دهد در برگیرنده طیف وسیعی است که شامل بیکاری، فقر اقتصادی و سرکوب خواسته ها و آرزوهای قانونی تا وجود مانع در دستیابی به شخصیت و احترام لا زم است.
شاهد این مدعا خروج بیش از ۲۰ درصد نخبگان برجسته المپیادهای جهانی از کشور ایران است.(روزنامه ایران; ش ۱۷۹۵)
به گفته یک مقام آگاه که در نتیجه مهاجرت های دانشجویی کشور کانادا سالا نه ۴۰ میلیارد دلا ر در آمد مشاوره ای کسب کرده است. این کشور با به دست آوردن طرح های دانشجویان دکترای کشورهایی نظیر ایران و فروش مجدد این طرح ها به این درآمد هنگفت دست یافته اند.
مساله فرار مغزها در تئوری ها و نظریه های گوناگون از جمله جهانی شدن، نظریه وابستگی، مارکسیسم، امپریالسیم و نظریه نظام جهانی والراشتاین مطرح شده و در حوزه نظریات درباره روابط کشورهای دارا و ندار یا شمال و جنوب نیز به آن پرداخته اند.
برای نمونه، در مطالعات مارکسیستی (در شوروی سابق) از مهاجرت نخبگان علمی با اصطلا حاتی مانند «شکار مغزها»، «سرقت استعدادها» وگاه «قاچاق سلول های خاکستری» یاد شده است. دیدگاه مارکسیستی مفهوم فرار مغزها را به «قاچاق سلول های خاکستری» تعبیر می نماید.
در این دیدگاه ها کشورهای امپریالیستی و کاپیتالیستی با برنامه ای از پیش تعیین شده با روشی مستقیم و غیر مستقیم اقدام به ربودن مغزهای متفکر کشورهای توسعه نیافته و انتقال آنها به مراکز علمی خود می کنند واز این افکار در جهت اهداف سلطه جویانه استفاده می کنند.
در این دیدگاه نخبگان به منزله بردگانی تلقی می شوند که از روی اجبار و بدون حق انتخاب ناچارند در جهت بهره وری سیستم به سلطه جویی کشورهای «رباینده» خدمت کنند، این گروه فرار مغزها را در اثر فریب، توطئه و اغوای کشورهای مقصد می دانند به خاطر همین است که این مهاجرت را نوعی اجبار به حساب می آورند.
نویسنده : محبوبه بابائی
فرار مغزها" (brain drain) پديده کهنى است که از ديرباز تاکنون به گونه هاى وسيع و چشمگيرى در کشورهاى جهان سوم ديده مىشود.
به گزارش بخش خبر سايت اخبار فن آوري اطلاعات ايران، به نقل از ايرنا، از اين رهگذر در اين کشورها صدمات جبران ناپذيرى در بخش هاى اقتصادى،اجتماعى و فرهنگى و تمام ابعاد مختلف جامعه وارد مىشود که شايد جبران آن يکى از دشوارترين کارها براى اين قبيل کشورها باشد.
ادبيات مربوط به پديده فرار مغزها از کانادا و کشورهاى اتحاديه اروپا نخستين بار در اوايل دهه ۱۹۶۰ ميلادى در جهان مطرح شد و اين پديده به عنوان يک آسيب اجتماعى از دهه چهل در ايران آغاز شد.
يعنى زمانى که کشورهاى اروپايى بازسازى خرابىهاى پس از جنگ را آغاز کردند و در پى فرايند صنعتى شدن با احساس نياز به متخصصين و نخبگان در اين زمينه به جذب نخبگان و متخصصين از کشورهاى جهان سوم پرداختند و اينگونه بود که مانع ديگرى بر سر راه توسعه اين کشورها پديد آوردند.
فرار مغزها به عنوان يک آسيب اجتماعى مختص کشورهاى جهان سوم ، بيش از يکربع قرن است که جوانان ايرانى را به دام خود گرفتار کرده است .
اين عارضه که از منظر آسيب شناسان به نوعى استثمار شدگى کشورهاى جهان سوم ، توسط کشورهاى توسعه يافته محسوب مىشود به عنوان مخربترين بحران اجتماعى شناخته و تعريف شده است .
از ميان کشورهايى که به دليل در اختيارگذاشتن امکانات پژوهشى و رفاهى به صاحبان انديشه بيشترين نخبگان ايرانى را به خود جذب کرده اند، آمريکا و کانادا به ترتيب رتبه اول و دوم را به خود اختصاص داده اند.
تحقيقات يک پژوهشگر ايرانى که در دانشگاه MIT آمريکا تدريس مىکرد ، نشان مىدهد که بيش از۴۵ درصد از ايرانيان مقيم کشور آمريکا داراى مدارک تخصصى يا فوق تخصصى هستند.
تحقيقات ديگرى که در سطح دانشگاه هاى معتبر ايران انجام شده نشان داده است که به طور متوسط از هر۱۸ نفرى که از سوى دانشگاه براى کسب تخصص به کشورهاى توسعه يافته اعزام شده اند، تنها۳ نفر به ايران بازگشته اند.
نخستين بارى که اصطلاح فرار مغزها در دهه ۱۹۶۰ ميلادى مطرح شد، هيچ کس انتظار نداشت که جهان شاهد چنين سيل خروشان مهاجرت نخبگان و مغزها از کشورهاى در حال توسعه به سوى کشورهاى غربى باشد اما ورق هاى بعدى تاريخ اين را به باور همگان رسانيد...تا امروز که ديگر نمىتوان جلودار اين معضل و فرار سرمايه هاى انسانى شد.
عوامل متعددى در بسترسازى براى فرار مغزها موثر است که مىتوان به سطح فرهنگ ، تحصيلات ، رضايت والدين ، نبود پيشرفت اجتماعى از نظر مالى و نبود تضمين شغلى و کمبود امکانات رفاهى اشاره کرد.
همچنين مىتوان گفت که نقش دافع هاى اجتماعى، امنيتى، سياسى و معنوى در زمينه فرار مغزها بيشتر از عوامل مادى و معيشتى است .
مساله فرار مغزها پديده بسيار پيچيده اى است که مساله مهاجرت نخبگان ، فرار مغزها و شکار مغزها را شامل مىشود و هر کدام اين موارد مکانيزمها و سازوکارهاى مختلفى دارد.
بايد با سياست گذارى هاى سنجيده و ارزش گذارى جديد تلاش شود که دانشگاهها و دانشگاهيان از يک منزلت و جايگاه حقيقى و بسيار بالاترى در کشور برخوردار باشند.
"اگر امنيت براى سرمايه گذاران فراهم شود، سرمايه ها و مغزها از کشور فرار نمىکنند."
فرار مغزها که در حقيقت از کشورهاى پيرامونى به سمت کشورهاى مرکز انجام مىشود باعث رکود سرمايه گذارى هاى آموزشى در اين کشورها مىشود.
معاون پژوهشى وزارت علوم ، تحقيقات و فناورى گفت : همه کشورها با معضل فرار مغزها درگير هستند اما تنها کشورى که اين معضل در آن وجود ندارد آمريکاست .
"رضا منصورى" در اين گفت و گو افزود : اما ابعاد معضل فرار مغزها در کشورهاى مختلف متفاوت است و در همه جا اين پديده نامطلوب تلقى مىشود.
وى اظهار داشت : اما برخى در کشور ما اين پديده را با مهاجرت برابر دانسته اند و آنرا موضوعى نامطلوب عنوان نکرده اند.
وى علت اصلى بسترسازى براى فرار مغزها را نيافتن زمينه مناسب توسط نخبگان براى پرورش استعدادها و شکوفايى توانايىهاى خود ذکر کرد.
منصورى تاکيد کرد : چنين افرادى به دنبال محيطى براى شکوفايى استعداد هاى خودشان هستند و عمده دليل فرار مغزها در ايران اين است که چنين محيطى پيدا نمىکنند و محيط براى رشدشان تنگ است ، اين افراد جايى مىروند که امکان تحقق ايده ها و خلاقيت هايشان باشد.
وى تصريح کرد : از دلايل ديگر فرار مغزها به ويژه در کشور ما مىتوان به مشکلات رفاهى، آموزشى و خانواده اشاره کرد.
وى با اشاره براينکه سالانه تعداد زيادى از افرادى که در المپياد رتبه آورده اند کشور را ترک مىکنند، افزود : علت اصلى اين موضوع بسيار واضح است و آن اين است که در کشور ما کمترين کار براى امکان رشد نخبه ها در عالى ترين سطح انجام شده است .
وى تاکيد کرد : درصد بسيار زيادى از بهترين دانشجويان کشور را ترک مى کنند و ديگر باز نمىگردند و در اين دنياى پيچيده کشورى مانند ايران براى اداره خود نياز به اين افراد دارد و متاسفانه بايد گفت مهمترين نياز مان که نقش حياتى براى کشور دارد را از دست مىدهيم .
در فرار مغزها هم رکورد زدیم
اکنون بیش از 5/4 میلیارد دلار از سرمایههای ایران به صورت نیروی انسانی متخصص به آمریکا و 6 میلیارد دلار دیگر به کشورهای اروپایی منتقل شده است. مجموع این سرمایه برابر با یک ششم کل بودجه کشور در سال گذشته و برابر با بیش از 200 میلیون بشکه نفت است.
طبق آمار صندوق بینالمللی پول، ایران در میان 91 کشور در حال توسعه و توسعه نیافته جهان از نظر فرار مغزها در رتبه اول است.
به گزارش «فردا»، سالانه 150 تا 180 ایرانی به دلایل مختلف از ایران مهاجرت میکنند (تنها در سال 2000 میلادی 220 دانشگاهی ایران را به مقصد کشورهای غربی ترک کردند) و طبق آمار صندوق بینالمللی پول هم اکنون بیش از 250 هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از 170 هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی میکنند و طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال 87 روزانه 15 کارشناس ارشد، 3/2 دکترا و در مجموع 5475 نفر لیسانس از کشور مهاجرت کردند.
پرجاذبهترین کشورها برای فرار مغزهای ایرانی براساس گزارش "مهاجرت نخبگان از ایران" که در کتاب "آسیبهای اجتماعی ایران، نگاهی به آینده" از سوی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شده است، کشورهای آمریکا، کانادا، فرانسه، هلند و برزیل است.
همچنین بیش از 80 درصد از برگزیدگان المپیادهای علمی سالهای اخیر و اکثر رتبههای دو رقمی جذب دانشگاههای خارجی و به ویژه آمریکا شدند که اکثراً قصد بازگشت به ایران را ندارند.
هم اکنون بیش از 90 نفر از 125 استعداد درخشان کشور یعنی 72 درصد از کسانی که در سالهای اخیر در المپیادهای جهانی رتبه کسب کردهاند، در آمریکا تحصیلات خود را ادامه میدهند که امید به بازگشت آنها 3 درصد است؛ البته این تعداد فارغ از کسانی است که در دانشگاههای کشورهای شمالی ایران (خاور دور و منطقه قفقاز) و کشورهای عربی مشغول به تحصیل هستند.
بر همین اساس از کشورهای هند، چین و ایران به ترتیب 228، 165 و105 هزار نفر با تحصیلات عالیه به آمریکا مهاجرت میکنند همچنین تعداد 300 هزار نفر با تحصیلات ابتدایی و 41 هزار نفر با تحصیلات متوسطه راه مهاجرت را در پیش میگیرند. (هند و چین از نظر جمعیتی از متراکمترین کشورهای جهان هستند)
به گزارش خبرنگار «فردا»، ایران با بیشترین سهم مهاجرتپذیری آمریکا یعنی بیش از نیمی از کل آمار مهاجرت دنیا به آمریکا (3/51) متأسفانه سهم بهسزایی در تأمین نیروی متخصص این کشور را بر عهده دارد این در حالی است که در ایران هیچ ارگان رسمی آمار دقیق و علل مهاجرت نخبگان را اعلام نکرده و مسئولیت آن را نپذیرفته است ولی صندوق بینالمللی پول، بیکاری، سطح پایین درآمد اساتید و نخبگان، نارساییهای مالی و اداری و کمبود امکانات تخصصی علمی، بیثباتی سیاسی و اجتماعی را از جمله دلایل مهاجرت ذکر میکند.
گزارش خبرنگار ما میافزاید: اکنون بیش از 5/4 میلیارد دلار از سرمایههای ایران به صورت نیروی انسانی متخصص به آمریکا و 6 میلیارد دلار دیگر به کشورهای اروپایی منتقل شده است. مجموع این سرمایه برابر با یک ششم کل بودجه کشور در سال گذشته و برابر با بیش از 200 میلیون بشکه نفت است.
شایان ذکر است بیتفاوتی و بیانگیزگی در میان نخبگان روند رو به رشدی دارد به طوری که بنابر آمار مرکز ملی تحقیقات علوم پزشکی 3/62 درصد استادیاران و 4/71 درصد دانشیاران علوم پزشکی در طول سال هیچ کتابی تألیف نمیکنند و 20 درصد دانشیاران کمتر از 4 درصد از وقت خود را صرف گردآوری اطلاعات میکنند.
با اين همه جاي این سئوال از بنیاد ملی نخبگان، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت بهداشت و علوم پزشکی و سایر نهادهای مرتبط باقي است که برای نگهداشت این سرمایههای ملی چه کردهاند؟
چگونه مغزها را فراري ندهيم
بخش پاياني
مهاجرت مغزها، يا فرار مغزها، شكار مغزها، ربودن استعدادها، يا مهاجرت متخصص؛ همه اينها يک رنگوبو دارد و آن، از دستدادن سرمايههاي انساني کشور است.
نگره آسيبشناسي، فرار مغزها را يک پديده فقط جهانسومي ميداند، که نزديک به يک سده، پيشرفت اين کشورها را به چالش کشيده و برنامههاشان را دچار آشفتگي کرده است.
در ميان کشورهايى که با در اختيارگذاردن بيشترين امکانات پژوهشى و رفاهى، دانشمندان جهان را به سوي خود ميخوانند: امريکا در رده نخست، کانادا در رده دوم و پس از آنها اروپا و استراليا قرار دارد.
فرار مغزها، گزارهِ نوپديدي نيست.
از ديرباز تاکنون ـ به گونهاي گستردهـ از کشورهاى جهانسوم و کشورهاي رو به پيشرفت(درحال توسعه) به سوي کشورهاي پيشرفته ديده مىشود.
همپوشاني ياجبران آسيبي که از اين رهگذر به پيکر اقتصاد، اجتماع و فرهنگ کشورها وارد ميآيد، گاه ناشدني است.
البته برخي از کشورهاي جنوب شرق آسيا، پزشکان جوان ايراني را جذب ميکنند و هدفشان تخصص دادن و به خدمت گرفتن آنان در کشور خودشان است؛ که اين پديده، اگرچه هدر رويِ سرمايهِ ملي است و به کشور، خسارت زيادي وارد ميآورد؛ ولي نميتوان روي آن، نام فرار مغزها گذاشت.
مهاجرت ساده نيز گزاره متفاوتي است. روشن است که کندن و جابهجا شدن مردم از مکاني به مکاني ديگر در جهان، به هدف جُستن کار يا زندگيِ بهتر را نميتوان فرار مغزها ناميد.
دکتر کيکاووس شهرامييگانه، در گفتوگو با روزنامه اطلاعات ميگويد: «مهاجرت مغزها در شمار ويرانگرترين پديدههاست که ساختار اجتماعي را برهم ميريزد. فرار مغزها مفهوم ويژهاي دارد. گروهي از مردم جهان سوم، براي گريز از فشارهاي روزمره زندگي، کمبود غذا، جنگ، بيکاري و ايمني نداشتن، دست به مهاجرت فردي يا گروهي به کشورهاي پيشرفته ميزنند. برخي از مهاجران نيز اگرچه داراي مدرک دانشگاهي هستند ولي نخبه نيستند و به هواي آزادي هاي اجتماعي، فرهنگي، امکانات زيستي و آموزشي کشور مقصد، مهاجرت ميکنند؛ ولي به آنچه که فرار مغزها گفته ميشود، مهاجرت گسترده دانشآموختگان، دانشگاهيان و دانشمندان و متخصصان سرآمد است که از يک کشور رو به پيشرفت، به سوي کشورهاي پيشرفته انجام ميگيرد. حتي مهاجرت نيروهاي ماهر داراي فن که خلاق و آفرينندهاند، در جرگه فرار مغزها هستند.»
فرار زنبور
زنبور عسل که ميکوچد، نوشش را نيز با خود ميبرد و فقط نيشش در يادها ميماند. کوچ سرمايه نيز چنين ماهيتي دارد. گاهي يک متخصصِ اقتصادِ داراي سرمايه نيز مهاجرت ميکند، که کوچ او، فرارِ توامانِ سرمايه و مغز است.
در اين باره، شهرامييگانه ميگويد: «البته فرار سرمايه، گزارهاي ماسوا و دراز دامن است و بايد جداگانه واکاوي شود؛ ولي به هر رو اين پديده نيز بسيار بزرگتر از آنچه گمان برده ميشود، ناگوار است. فرار سرمايه ايرانيان به امارات و آمريکاي شمالي نگرانيآور است.»
او با بيان اين نکته که بخش بزرگي از سرمايههايي که به پيشرفت شتابان امارات انجاميده، از سوي مغزهاي اقتصادي ايران فرادست آمده است ؛ ميافزايد: «فرار اين سرمايهها و مغزهاي اقتصادي که گاهي در آنها مهندسان سازه آفرينشگر(خلاق) نيز ديده ميشوند، چيزي مگر وجود قوانين دست و پاگير اقتصادي در کشور نيست؛ که سبب شده تا مغزها سرمايهگذاري در کشوري به غير از ايران را برتري(ترجيح) دهند. ميزان اين سرمايهها را برخي کارشناسان اقتصادي تا مرز 200 ميليارد دلار برآورد کردهاند؛ که کساني آن را بزرگنمايي خواندهاند.»
واکاوي فرار
برخي از دانشآموختهها ميگويند، مهم نيست که با چه معدلي دکترا گرفته باشي، واقعيت اين است که در کشور کار نيست.
جوانان ايراني از کارآمدترين گروهها در کشورهاي خاورميانه هستند؛ با اين همه، نرخ بيکاري در ميان دانشآموختگان دانشگاهي در ايران، نزديک به 16 درصد است؛ که البته از زبان کارشناسان مستقل، اين نرخ بسيار بالاتر ميرود؛ کساني نيز مانند دکتر شهلا کاظميپور درصد نرخ بيکاري در ميان خانمها را بيش از آقايان ميدانند. از ديگر دلايل فرار مغزها نيز اين است که «گزينشها در جايابيِ مسئوليتها» روند و سيري شايستهسالار ندارد.
دکتر شهرامييگانه، جامعهشناس در اين باره به ما ميگويد: «درست است! ضعفِ مديريت گزينش در گريز مغزها، نقش دارد. سرخوردگيِ تحصيلكردها، پارتيبازي، نبود اميد به ترقي بر پايه تخصص و وجود سياستهاي نادرست، جدا افتادگيِ مديران دولتي از خوي شايستهسالاري... همه اينها در فراري دادن مغزها نقش دارد. کوچکترين برخورد نادرست با دانشگاهيان، اين گروه را دلزده ميكند و در كنار جاذبههاي مهاجرت، اين افراد را كه از تواناييهاي بالاي علمي برخوردارند، به آنسوي آبها ميخواند.»
او ميافزايد: «نبود زيرساختهاي پژوهشي، نبود بودجه بسنده براي توليد دانش و نبود جايگاه شغل و درآمد مناسب براي نخبگان، در کنار برخوردهاي نادرست، جايي براي ماندن نميگذارد.»
از چشم ديگر
فشارهاي اجتماعي و برخورد دافعهآميز، احساس راندهشدگي را در نخبگان پديد ميآورد و سبب ميشود اميد به آينده را از دست بدهند، در کنار اينها آنان امكانات زيستي خود را نيز با آنچه در ديگر کشورهاست، مقايسه ميكنند؛ که تاثيرش را بر تصميم آنان را در رفتن و نرفتن ميگذارد. دکتر شهلاکاظميپور، جمعيتشناس در اينباره به روزنامه اطلاعات ميگويد: «فقط م
:: موضوعات مرتبط:
,
,
,
:: برچسبها:
فرار مغزها از ایران ,
فرار مغزها ,
ایران ,
ایرانی ,
روستای فرخار ,
فرخار ,
فرار مغزها از ایران ,
معضلات اجتماعی ,
صندوق بینالمللی پول ,
دانشآموختگان علمی ,
عکس ,
,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4